.::: پاراف :::.

پاراف
ظاهراً امضایی ست مختصر
که البته بسیار تعیین کننده است!
...............................................
سلام و عرض عجب خدمت شما
که به ناگهان کلیک رنجه فرمودید.
بعد از خوانش هر مطلب اگر حرفی بود
محبت نموده (تنبل بازی در نیاورده!)
توجهی دهید تا بهره گیریم.
...............................................

.::: پاراف :::.

نامه ها و یادداشت های شخصی

1ـ خواجه ربیع
ربیع ابن خُثَیم، مشهور به خواجه ربیع، از طایفه بنىاسد و ساکن کوفه، از زمره زهّاد هشتگانه صدر اسلام و تابعین کسانى که صحابه پیامبر را درک کرده اند همچنین از یاران و سرداران حضرت على علیه السلام بوده است. وى ضمن ارادت به حضرت على علیه السلام ظاهراً از خویشان معاویة بن ابوسفیان هم بوده است، بنابراین در سالهاى پایانى خلافت حضرت على علیه السلام و بروز اختلاف میان ایشان و معاویه، به قصد انزوا و دورى از نزاع طرفین عراق را به قصد ایران و خراسان ترک کرده است. او در سالهاى پایانى عمر ساکن شهر نوغان مرکز ولایت توس در آن زمان شده، و بالاخره در سال 63 قمرى یا به روایتى ضعیف در سال 61 درگذشته و در یک فرسنگى شمال نوغان، که اینک مزار اوست، مدفون شده است(1).
با توجه به زمان درگذشت خواجه، وى از زمره قدیمىترین رجال مدفون در پیرامون شهر کنونى مشهد است. مدفن او طى چهارده قرن گذشته همواره محلى شناخته شده و محترم و زیارتگاه عموم مسلمانان، اعم از شیعه و سنى بوده است.
مشهور است که حضرت رضا علیه السلام هنگام سفر به خراسان در سالهاى 200 تا 203 قمرى قبر خواجه را زیارت کرده است(2). در سال 915 قمرى هم که شیبک خانِ اُزبَک سنّى مذهب پس از برانداختن تیموریان و تصرف هرات عازم مشهد شد مزار خواجه را که « بر یک فرسخى مشهد مقدس » قرار داشت زیارت کرد. شاه عباس صفوى نیز در اوایل سده یازده قمرى با توصیه و مشورت شیخ بهایى دستور احداث مقبره اى با شکوه براى خواجه را صادر کرد. اساس بناى فعلى مقبره خواجه ربیع همان است که در سالهاى 1026 تا 1031 قمرى به اَمر شاه عباس و با سرپرستى یکى از سادات رضوى مشهد به نام « میرزا اُلغ » احداث شده است(3). دو کتیبه زیبا با تاریخهاى 1026 و 1031 قمرى در داخل گنبد و ساقه خارجى آن به خط علیرضا عبّاسى سالهاى احداث و تزیین بنا را مىنمایاند.
مقبره خواجه ربیع بناى با شکوه و زیبایى واقع در باغى وسیع و مصفّا بر کناره راست کشف رود در حاشیه شمالى شهر مشهد است. مقبره داراى گنبدى به ارتفاع 18 متر با ساقه اى بلند بر روى بنایى چهار ایوانى است که در بیرون هشت ضلعى مىنماید. گنبد بنا دو پوششه و پوشیده از کاشىهاى زیباى فیروزه اى است. درون بنا هم مزیّن به نقاشىهاى طلایى رنگ و اُخرایى چشم نواز است.
مقبره خواجه که به « خواجه ربیع » شهرت دارد در انتهاى خیابانى به همین نام واقع و پس از حرم حضرت رضا علیه السلام از زمره پر زائر ترین زیارتگاهاى شهر مشهد است.
روستایى که باغ آرامگاه خواجه در آن واقع شده « حسین آباد خواجه ربیع » نام دارد و از جمله موقوفات مزار خواجه مىباشد. اداره باغ و مزار خواجه ربیع در قرن اخیر بر عهده آستان قدس رضوى است، در حالى که پیش از آن متولى خاص داشته است. در وقف نامه قابل تأملى که از مدرسه پریزاد مشهد با تاریخ 823 قمرى باقى است، بانى آن مدرسه پریزاد خانم از اعقاب خواجه ربیع معرفى شده است(4). باغ خواجه ربیع یکى از قبرستانهاى مهم شهر مشهد مىباشد. جدّ قاجارها فتحعلى خان نیز که در سال 1139 قمرى توسط نادرقلى افشار در همان باغ کشته شده(5) در زیر گنبد مقبره خواجه مدفون است، بدین سبب در دوره قاجاریه توجّه ویژه اى به این مزار مىشده است.

2 ـ بقعه هارونى مقبره هارون الرشید
بقعه هارونى، یعنى بناى قبر هارون الرشید، اصلاً بقعه مطهّرى است که اکنون ضریح حضرت رضا علیه السلام در میان آن قرار دارد. این بقعه که بنایى تقریباً ده متر در ده متر است پس از مرگ خلیفه هارون الرشید در سال 193 قمرى (808 م) احداث شده لذا به « بقعه هارونى » شهرت یافته است(6). ده سال پس از مرگ خلیفه که حضرت رضا علیه السلام شهید و در کنار هارون در داخل بقعه هارونى به خاک سپرده شدند، بقعه مزبور به مرور به « مشهد الرّضا » و « مشهد »، و سپس به « حرم حضرت رضا » یا « آستان قدس رضوى » تغییر نام داد. جسد هارون دقیقاً در وسط بقعه قرار دارد و جسد حضرت رضا علیه السلام در بالا سر هارون، واقع در حاشیه غربى آن دفن شده است. بدین سبب پس از آن که بر روى قبر حضرت ضریحى بزرگ نصب شد، فاصله قسمت بالاسر ضریح تا دیوار غربى بقعه بسیار تنگ گردید و زائران هنگام عبور از آن قسمت باریک عموماً دچار زحمت مىشدند و بر هارون الرشید لعنت مىفرستادند، تا این که در سده حاضر دیوار بقعه را از قسمت بالاسر توسعه دادند و این معضل تا حدودى مرتفع شد.قبر هارون الرشید دست کم تا اوایل سده هفتم قمرى داراى ضریحى مشخص در وسط بقعه مطهر بوده است(7). اما از آن پس ظاهراً به اَمر سربداران شیعه مذهب ضریح بر داشته شده است(8). در قرون بعد نام بقعه هارون به فراموشى سپرده شده تا این که در اوایل سده حاضر گروهى که در جستجوى مقبره هارون در ولایت توس بوده اند بناى ناشناخته اى در شهر تابران توس واقع در 4 فرسنگى مشهد را همان مقبره هارون و حتى کاخ و زندان وى پنداشته و نام « هارونیه » یا « بقعه هارونى » را بر آن نهاده اند(9).
این که قبر هارون الرشید همچنان در وسط بقعه مطهر حضرت رضا علیه السلام قرار دارد دلالت بر این مىکند که اساس این بقعه تغییرى نیافته و همان بقعه هارونى است.

3 ـ حرم حضرت رضا علیه السّلام
حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام که شامل مجموعه بنایى نفیس و تاریخى در قلب شهر مقدس مشهد است گذشته از آن که بزرگترین کانون زیارتى ایران است و سالانه حدود دوازده میلیون زائر و مسافر را به سوى خود جلب مىکند، از نظر ارزشهاى تاریخى و معمارى نیز گرانقدرترین مجموعه در این کشور مىباشد. طى هزار و دویست سال گذشته پیوسته ابنیه جدیدى بر این مجموعه افزوده شده و آن را تبدیل به گنجینه اى بى مانند از هنر معمارى ایرانى ـ اسلامى کرده است.
قدیمىترین بخش حرم همان بقعه مطهر بقعه هارونى است که ضریح حضرت را احاطه کرده است. این بقعه که اساس آن باید متعلق به اواخر قرن دوم هجرى باشد در طول زمان احتمالاً چندین بار مرمّت شده است. قدیمى ترین کاشیهاى حرم و شاید ایران، مشهور به « کاشیهاى سنجرى » زینت بخش قسمتهاى تحتانى دیوارهاى اطراف بقعه مطهر مىباشد. گنبد طلا نیز بر روى همین بقعه قرار دارد، که معلوم نیست صورت فعلى آن در چه زمانى احداث شده است. اما اولین بار شاه تهماسب صفوى آن را فلزپوش و مطلاّ کرده، کمى بعد هم شاه عباس صفوى ساقه آن را با خشتِ زراندود پوشانده است(10).
بناى مشهور به مسجد بالاسر که ظاهراً مقبره یکى از دولتمردان غزنوى به نام ابوالحسن عراقى است پس از بقعه مطهر قدیمىترین رواق حرم حضرت رضاست. در عهد ایلخانان نیز ساخت و سازهایى در حرم صورت گرفته، از جمله مدرسه و مسجد دیگرى در بالاسر حضرت احداث شده که ابن بطوطه مغربى در آغاز سده هشتم آن اَبنیه را دیده و توصیف کرده(11)، اما در عهد تیمورى که حرم شدیداً توسعه یافته آن اَبنیه تغییر شکل و کاربرى داده است. بناهایى که توسط تیموریان در حرم حضرت رضا ساخته شده عبارتند از:
رواقهاى دارالحفّاظ در قبله و جنوب بقعه مطهر، دارالسیّاده در غرب دارالحفّاظ، دارالسلام در شرق دارالحفّاظ، و بالأخره مسجد عظیم و باشکوه جامع گوهرشاد، که تماماً به اهتمام خود گوهرشاد احداث شده اند.
در همان عهد مدرسه اى به نام « شاهرخى » یا بالاسر نیز ساخته شده که در قرن حاضر تبدیل به رواقى به نام « دارالولایه » در قسمت بالاسر حضرت شده است. اولین صحن حرم را هم امیر علیشیر نوایى احداث کرده، که شامل یک چهارم صحن عتیق بوده است.
پس از عهد تیموریان جدّىترین گسترش حرم در زمان صفویه، خصوصاً زمان شاه عباس اول صورت گرفته است. ایجاد صحن عتیق توسط خود شاه عباس، رواقهاى « گنبد الله وردى خان » و « حاتم خانى » توسط دو تن از دولتمردان وى در قسمت شرق بقعه مطهر و پایین پاى حضرت از عمده اَبنیه دوره مزبور است(12)، که از این میان گنبد الله وردى خان از کاشیکارى و معمارى نفیسى برخوردار مىباشد. رواقهاى مسجد پشت سر، مسجد ریاض و توحید خانه در شمال بقعه مطهر نیز از نوساخته هاى دوره صفوى است(13). کاشى کارى نفیس صحن عتیق انقلاب هم در زمان شاه عباس دوم صفوى 1052 ـ 1077 صورت گرفته است(14).
احداث دومین گلدسته حرم جنب ایوان عباسى در شمال صحن عتیق و طلا کارى آن، و نیز مطلاّ کردن گلدسته مجاور گنبد و ایوان نادرى طلا و ایجاد سقّاخانه داخل صحن عتیق مشهور به سقّاخانه اسماعیل طلایى از خدمات بارز نادرشاه در حرم حضرت رضا علیه السلام بوده است.
در زمان قاجاریه هم رواق « دارالسّعاده » توسط اللهیارخان آصف الدوله و مدرسه « علینقى میرزا » در شرق بقعه مطهر احداث شده که مدرسه بعداً تبدیل به رواق « دارالذکر » گردیده است. صحن نو آزادى هم از نوساخته هاى فتحعلى شاه قاجار است، که در زمان ناصرالدین شاه کاشى کارى و تکمیل و ایوان غربى آن طلا کارى و مشهور به « ایوان طلاى ناصرى » شده است(15). آیینه کارى حرم در دوره قاجاریه رواج یافت، اولین کارخانه برق ایران نیز در همان زمان براى حرم حضرت رضا علیه السلام دایر شد.
بالاخره در عهد پهلوى اول فلکه اى در گرداگرد حرم ایجاد شد و صحنى جدید در جنوب شرق حرم احداث گردید پهلوى سابق، امام خمینى کنونى، نیز در شمال غرب صحن مزبور بنایى به نام سالن تشریفات ایجاد شد. در زمان پهلوى دوم هم عموماً رواقهاى پیشین ترمیم و بهسازى شدند. از سال 1354 خورشیدى نیز تخریب بازارها و اَبنیه داخل فلکه آغاز شد، که در سالهاى پس از انقلاب این اَمر به بیرون از فلکه نیز تسرّى یافت و صحنها و رواقهاى جدیدى بر مجموعه اَبنیه تاریخى پیشین افزوده گردید.
حرم حضرت رضا علیه السلام در آغاز « مشهد الرضا » خوانده مىشد، این نام بعدها به صورتهاى مشهد و « مشهد مقدس » به همه شهر گفته مىشد. از دوره صفویه عموماً مجموعه بیوتات حرم، داراییها و خدمه آن « سرکار فیض آثار » و « سرکار آستانه مقدسه » خوانده شده، و از یکى ـ دو قرن اخیر نام « آستان قدس رضوى » عنوان رسمى این مجموعه بناها و بیوتات، داراییها و پرسنل آن شده است.
عمده داراییهاى آستان قدس رضوى را موقوفات آن تشکیل مىداده است. گرچه قدیمىترین موقوفه داراى وقف نامه این آستانه متعلق به خواجه عتیق منشى اولین متولّى رسمى آن در سال 931 قمرى است اما قبل از آن هم موقوفاتى داشته است. موارد مصرف اغلب موقوفاتِ داراى وقف نامه آستان قدس شامل اطعام زائرین و فقراى شهر مشهد و مداواى بیماران دارالشفاء نیز روشنایى و تطهیر حرم و موارد دیگرى از این نوع مىباشد(16). موقوفات فاقد وقف نامه آستان قدس هم که موقوفه مطلقه تلقى مىشوند موارد مصرفشان در اختیار متولّى آستان قدس است.
حرم حضرت رضا علیه السلام و موقوفات آن از آغاز تا زمان صفویه سده دهم قمرى به طور غیر رسمى توسط متولیان ویژه هر موقوفه، و نیز نقباى سادات اداره مىشده است. از زمان شاه تهماسب صفوى 930 ـ 984 حکومت نیز در کار اداره موقوفات و بیوتات این حرم دخالت کرده و متولیانى را بر آن گماشته است، که تاکنون حدود نود تن این مسؤولیت را عهده دار شده اند. به سبب اهمیت آستان قدس چندین کتاب در معرفى آن نوشته شده است که عمدةً عبارتند از:
مطلع الشمس جلد دوم، سال 1301 قمرى.
تاریخ آستان قدس، على مؤتمن، سال 1354 خورشیدى.
شمس الشموس، احتشام کاویانیان، سال 1355.
آستان قدس دیروز و امروز در آستانه انقلاب اسلامى.
تاریخ آستان قدس رضوى، عزیز الله عطاردى، سال 1371. و چندین کتابچه دیگر.

4 ـ مقبره شیخ طبرسى و غسلگاه و قتلگاه مشهد
ابوعلى فضل بن حسن طَبْرَسى ملقب به امین الاسلام و مشهور به شیخ طَبَرسى از علماى بزرگ شیعه و مفسّر قرآن در سده هاى پنجم و ششم قمرى است(17). وى در سال 470 هجرى قمرى در شهر طَبْرَس بین کاشان و اصفهان یا تفرش زاده شده اما عمده عمرش را در مشهد گذرانده است. شیخ طبرسى صاحب چند تفسیر بر قرآن کریم است که از آن میان تفسیر مجمع البیان وى شهرت بیشترى دارد. شیخ در سال 523 قمرى از مشهد به سبزوار رفته و در سال 548 که معاصر فتنه قوم ترکمانِ غُز در خراسان بوده در گذشته، یا به دست آن قوم مهاجم کشته شده است، بدین سبب در بعضى منابع از وى با عنوان شهید هم یاد شده است. گویا جسد شیخ را در همان زمانِ درگذشت به مشهد منتقل کرده و در یکى از گورستانهاى محترم مجاور حرم حضرت رضا، مشهور به « قتلگاه » و « مغتسل الرضا » یا « غسلگاه » دفن کرده اند. این محل در قرون بعدتر تنها به قتلگاه شهرت یافته و پس از احداث فلکه پیرامون حرم 1308 ـ 1312 ش و خیابان طبرسى، قبرستان مزبور تسطیح شده و بعداً در بخشى از آن صحنى به نام رضوان احداث گردیده که در مشهد به باغ رضوان شهرت یافته است.
نوشته اند که زمین غسلگاه مشهد را حضرت رضا علیه السلام از محل اُجرت کتابت قرآن کریم خریده و وقف بر قبور مؤمنین و مؤمنات کرده است(18). ظاهراً همین گورستان پس از قتل عام مردم مشهد توسط لشکریان عبد المؤمن خان ازبک در سال 997 قمرى و دفن اجساد ایشان در محل غسلگاه، به قتلگاه شهرت یافته است. رواج عموى اصطلاح قتلگاه عمدةً از اواخر قرن یازده قمرى براى گورستان مزبور واقع در شمال حرم روى داده است. با توجه به وجود مدفن شیخ در قبرستان قتلگاه، پس از احداث خیابان شمالى حرم در زمان رضا شاه پهلوى خیابان مزبور به نام « طبرسى » نامگذارى شده که یکى از خیابانهاى مهم و مرکز شهر مشهد است. گرچه باغ رضوان ضمن توسعه حریم حرم در سال 1370 تخریب شده اما گور شیخ با تزریق بتون بر اطراف آن جا به جا و بناى جدیدى براى آن ساخته شده است. اینک مقبره شیخ طبرسى در فضاى شمالى حرم واقع در ابتداى خیابان طبرسى بر جا و محترم است(19).

5 ـ قبر سبز
مقبره یکى از اعقاب و ذرارى امام سجاد علیه السلام به نام سید فخرالدین، مشهور به قبر سبز، واقع در شمال حرم حضرت رضا علیه السلام از زمره قدیمىترین مقابر ساداتِ شهر مشهد است. مقبره اصلاً در قبرستان قدیمى غسلگاه پیشین و قتلگاه بعدى قرار داشته و پس از تسطیح قبرستان قتلگاه و تبدیل بخشى از آن به « باغ رضوان » در ضلع شمالى این باغ واقع شده است. ضمن توسعه حریم حرم حضرت رضا در سالهاى پس از انقلاب اسلامى که باغ رضوان تخریب شده، مقبره سید فخرالدین باقى مانده و بناى جدیدى بر روى آن احداث گردیده، که اکنون در حاشیه بازارچه حاج آقاجان قرار دارد و زیارتگاه عموم زائرانى است که در آن حدود سکنى یا رفت و آمد دارند. مقبره سید فخرالدین سنگ قبر سبز رنگ اصیلى به ابعاد تقریبى 3 متر طول، 70 سانتیمتر عرض و 40 سانتیمتر ارتفاع دارد که زمان درگذشت و نام و نسب وى تا حضرت سجاد علیه السلام بر روى آن حک شده است. بنابر متن سنگ قبر، نسب وى با هجده واسطه به امام زین العابدین علیه السلام مىرسد و در سال 671 قمرى درگذشته است.
مقبره سید فخرالدین در زمان افشاریه به « مزار میر » هم شهرت داشته و محلى شناخته شده و محترم براى اهالى مشهد بوده است. بدین سبب علیشاه افشار برادر زاده و جانشین نادرشاه در زمان سلطنت کوتاه مدت خود 1160 ـ 1162 ق در جوار آن براى خویش مقبره اى معتبر ساخته و املاک مهمى را وقف بر نگهدارى بناى قبر خود کرده است. در وقف نامه مورخ 1161 قمرى علیشاه درباره محل قبر واقف آمده است: « مقبره رفیعه که واقع است در سر مزار میر ».
گویا در زمان تألیف کتاب مطلع الشمس، اطلاعات مربوط به این مقبره با گنبد خشتى مخلوط شده و از قلم افتاده است؛ چون در معرفى فرد مدفون در گنبد خشتى که بنا بر سنگ قبر آن از نسل هجدهم امام موسى الکاظم علیه السلام است نوشته شده: نسبش با هجده واسطه به امام سجاد مىرسد!(20)
قبر سبز یا مقبره سید فخرالدین توسط یکى از افراد محلى اما زیر نظر اداره اوقاف و امور خیریه ناحیه یک مشهد اداره مىشود و زیارت و بازدید از آن همه وقت مقدور است.

6 ـ گُنبد خشتى
مقبره اى است متعلق به یکى از نُقَباى سادات موسوى شهر مشهد و از اعقاب و ذُرارى امام موسى بن جعفر علیه السلام به نام « امیر سلطان غیاث الدین محمد بن امیر طاهر موسوى » که در فاصله تقریباً پانصد مترى شمال حرم حضرت رضا علیه السلام واقع است و از زیارتگاههاى مهم این شهر مىباشد. این بنا که ظاهراً در آغاز داراى گنبدى خشت پوش بوده به « گنبد خشتى » شهرت یافته است. گنبد خشتى در کوچه اى با همین نام در ابتداى خیابان طبرسى واقع است. امیر غیاث الدین در سال 832 قمرى درگذشته است. نام و نسب و زمان فوت وى بر روى سنگ قبر تاریخى و نفیس او کتیبه شده و اجدادش را تا حضرت موسى بن جعفر علیه السلام و پس از آن تا حضرت على علیه السلام برشمرده اند.
چون نام اجداد غیاث الدین محمد در منابع تاریخى معتبر نیز ذکر شده(21)، در صحّت نسبِ وى تردید نیست. نیاکان او از قرن ششم تا نهم قمرى اداره کننده اصلى حرم حضرت رضا علیه السلام بوده و در آبادانى آن کوشیده اند. اخلاف خاندان ایشان نیز تا زمان صفویه قرون دهم و یازدهم قمرى از زمره نقباى سادات و بزرگان شهر مشهد بوده اند.
مقبره مشهور به گنبد خشتى احتمالاً همزمان با درگذشت سلطان محمد احداث شده و متعلق به دوره تیمورى است. بنا شامل یک سرداب، چهار طاقىیى چهار ایوانه بر روى سرداب و یک گنبد ساقه دار بر فراز آن است که ارتفاع گنبد از کف زمین تا نوک آن 9/14 متر مىباشد. کل بنا از آجر و گچ ساخته شده و گنبد آن دو پوششه است. داخل بنا مزیّن به مُقَرنَسهاى گچى بسیار زیباست. دورادور زیر گنبد و اطراف چهار ایوان هم مزیّن به آیاتى از سوره هاى مُلک و واقعه به خط زیباى محقق و ثلث است. در دوره قاجار به سبب دودگرفتگى داخل بنا آن را به نوعى دیگر تزیین کرده اند، اما در سال 1380 تزیینات مزبور بازپیرایى شد و نقوش و کتیبه هاى اصلى آن تثبیت و احیا گردید.
گنبد خشتى بازدید کنندگان فراوانى از سراسر ایران و حتى کشورهاى همجوار دارد. هیأت امنایى از معتمدان محلى زیر نظر اداره اوقاف و امور خیریه خراسان آن را راه مىبرند و از محل نذورش به اداره آن مىپردازند. درباره گنبد خشتى در بعضى منابع اطلاعات نادرستى درج شده است(22). متقابلاً منابع دیگرى به درستى آن را معرفى کرده اند. راقم مشهدى در سال 1294 قمرى با توجه به کتیبه سنگ قبر غیاث الدین محمد مقبره وى و اجدادش را چنین وصف کرده است:

این حریمى را که از روى شرف روح الامین
پاسبان آسـا همى بر درگهش سـاید جبین...
هیچ مىدانى چـرا خیل سخن سنجـان همى
یکزبـان گویند کامد خوشـتر از خُلد بَریـن
زانکه گنـج نور احمد اندر آن باشـد نهـان
زانکه کَنـزِ نسل حیدر انـدر آن آمد دفیـن
دُرِّ دریـاى سیـادت آن که نـام نـامى اش
آمده سلطـان محمـد در خبـرهـاى متیـن
وانکه باب وى امیر بـى قـرین طاهـر بُوَد
کو بُدى محمود شـه را نیز فرزند مهیـن...
نیز مىبـاشد محمد ابـن قـاسم بـى سخن
وانگهى حمزه است فرزند امـام هفتمین(23)

7 ـ مقبره امیرشاه ملک مسجد شاه
بنایى تاریخى از دوره تیمورى که تا پیش از انقلاب اسلامى به مسجد شاه شهرت داشت و بعد به نام مسجد هفتاد و دو تن خوانده شد، اصلاً مقبره یکى از اُمراى شاهرخ تیمورى به نام امیر شاه ملک یا ملک شاه است. این مقبره در محل چهار سوق و تلاقى دو بازار بزرگ و فرش فروشها در کنار میدانى قدیمى به نام « سرِ سنگ » احداث شده و پس از توسعه حریم حرم در مجاورت ضلع جنوب غربى حرم قرار گرفته است.بنا شامل یک سرداب براى دفن جسد، قبه اى 5 در 5 مترى، گنبدى دو پوششه به ارتفاع 4/17 متر، ایوانى در جانب شمال به ارتفاع 4/9 متر، فضاهایى جانبى و دو گلدسته در طرفین ایوان مىباشد. دورادور ایوان کتیبه اى داشته که تنها قسمت پایانى آن بر روى پایه سمت چپ باقى مانده و این جملات به وضوح در آن قابل خواندن است: « الامیر ملکشاه اعرج الله معارج دولته فى رجب سنة خمس و خمسین و ثمانمائة للهجرة »
امیر غیاث الدین شاه ملکِ بِرلاس یکى از اُمراى معتبر تیمور و فرزند وى شاهرخ بوده است. در سال 809 قمرى که شاهرخ حکومت ولایت خراسان را با مرکزیت توس و مشهد به فرزند جوان خویش اُلغ بیک بخشید شاه ملک را هم به امیر الامرایى وى منصوب کرد. وى تا سال 811 که مأمور فتح و تصرف ماوراء النهر گردید در خراسان مستقر بود. در سال 812 که حکومت ماوراء النهر به الغ بیک داده شد امیرشاه ملک هم همراه او گردید. این دو ظاهراً تا سال 817 حکومت خراسان را هم داشتند، اما از آن زمان به بعد فرزند دیگر شاهرخ یعنى بایسنغر میرزا والى خراسان با مرکزیت توس شد. بنابراین امیرشاه ملک در سالهاى 809 تا 817 قمرى حاکم اصلى خراسان، یا دست کم بزرگترین امیر این خطّه بوده است. وى تا سال 829 قمرى قدرتمندانه در ماوراء النهر و خوارزم به حکومت و دستیارى الغ بیک مشغول بود، تا این که در سال مزبور در خوارزم درگذشت و جسدش به مشهد حمل و در بنایى که خود وى براى این منظور ساخته بود مدفون گردید(24).
اصل مقبره امیرشاه ملک بین سالهاى 809 تا 829 قمرى احداث شده اما تکمیل و تزیین آن تا سال 855 طول کشیده است. این بنا که در زمان شاه سلطان حسین صفوى 1119 ق و هم نادرشاه افشار 1155 ق مرمّت گردیده، داراى گنبد فیروزه اى رنگ و دو گلدسته زیباست. مقبره امیرشاه ملک هر چند به عنوان زیارتگاه شناخته نمىشود اما کاربرد فرهنگى ـ توریستى دارد. این بنا که باید عنوان « مسجد شاه » را از نام « شاه ملک » یا بناى مجاور خود به نام « حمام شاه » رضوى بعدى گرفته باشد، نمىتوانسته است مسجد باشد چون قبله آن با قبله مشهد انطباق ندارد و در سرداب آن هم چند جسد دفن شده است(25).

8 ـ مقبره ابوالقاسم بابِر
ابوالقاسم بابر فرزند بایسنغر بن شاهرخ که در سالهاى 852 تا 861 قمرى در مشهد و هرات سلطنت کرده و در سال 861 در مشهد درگذشته، اولین کسى است که مشهد را مرکز سلطنت خویش قرار داده است(26). مقبره وى که در مدرسه بالاسر قرار داشته به سبب تخریب مدرسه و تبدیل آن به رواق دارالولایه از حرم مطهر در آستانه انقلاب اسلامى محو و ناپیدا شده است.
مورّخان عهد تیمورى زمان وفات وى را روز 25 ربیع الثانى سال 861 پس از عشرت و کامرانى در « چهارباغ مشهد » و محل دفنش را زیر « گنبد مدرسه اى که حضرت خاقان سعید شاهرخ در جوار مزار فایض الانوار حضرت امام » رضا علیه السلام ساخته(27)، یا مدرسه « شاهرخى »(28) نوشته اند.

9 ـ قبر مَیلى مشهدى
در شمال ساختمان راه آهن مشهد، به فاصله تقریباً صد مترى ریلهاى ایستگاه، گورى با دو سنگ قبر قدیمى نفیس وجود دارد که متعلق به شاعرى به نام مَیلى مشهدى است. سنگ قبرهاى وى یکى مسطح و عمودى و دیگرى افقى و صندوقى مىباشد.
نام کامل او « میرزا قلى مَیلى » و از همعصران شاه تهماسب صفوى 930 ـ 984 ق بوده است. میلى در مشهد ولادت یافته و عمده عمرش را در این شهر و شهرهاى سبزوار، قزوین، هرات و کشور هندوستان گذرانیده و در سال 983 در هند در گذشته اما جسدش بنا بر وصیت او به مشهد منتقل و دفن شده است. میلى شیعه مذهب و از طایفه قزلباش بوده است. چند بیت از قصاید او در مدح حضرت رضا علیه السلام چنین است:

سـرِ ارادتِ اهـل محـبـت و درِ دوسـت
رخ نیـازمـن و خـاک آسـتـانـه شــاه
سرِ سریـر امـامت، علـىّ بـن مـوسـى
که همچو حضرت بارى، برى است از اشباه
شهنشهى که به جـایى رسـاند موکب قـدر
کـه آبـروى مـلایک فـزود گـرد سپـاه
زشـوق سجـده درگـاه او رواست که خلق
دگـر به جـاى قـدم بـر زمین نهند جبـاه

یکى از شعرا مادّه تاریخ درگذشت میلى را چنین ساخته است:

مـیـلى آن خسـرو زمـان کـه بـر او
بـود مـلـک سـخـن مسـلّـم، رفـت
سـال فـوتش ز عقـل جسـتم گـفـت:
« آه میلى جوان زعالم، رفت» =984

قبر میلى که اصلاً در اراضى روستاى امین آباد واقع است نشان مىدهد که در زمان صفویه در این محل گورستان مهمّى وجود داشته است.

10 ـ قبرشاه تهماسب صفوى
یکى از صفّه هاى حرم حضرت رضا علیه السلام که در قسمت پشت سر حضرت در شمال بقعه مطهر قرار دارد، مشهور به « صفّه شاه تهماسبى » است و محل قبر آن شاه تلقى مىشود. شاه تهماسب صفوى فرزند شاه اسماعیل و دومین سلطان این دودمان پس از 54 سال سلطنت، در ماه صفر سال 984 در قزوین در گذشت. جسد وى ابتدا به سبب نزاع جانشینانش در باغچه حرم دفن شد. کمى بعد آن را به امامزاده حسین قزوین منتقل کردند. یک سال بعد حاکم جدید مشهد مأمور انتقال تابوت شاه به مشهد گردید(29). جسد در سال 985 در یکى از رواقهاى حرم دفن شد، تا این که در سال 997 مشهد به تصرف ازبکان در آمد. ایشان همان سال درصدد برآمدند تا به قصد اهانت به شاهان صفوى اجساد کسانى از ایشان را که در مشهد و حرم رضوى مدفون بودند به بخارا ببرند. استخوانهایى منسوب به شاه تهماسب و فرزند و جانشین وى شاه اسماعیل دوم از گورهایشان در آورده و به بخارا منتقل شد(30). ازبکها که تا اواخر سال 1006 قمرى خراسان و مشهد را در تصرف داشتند، در سال 1005 شنیدند که جسد منسوب به شاه تهماسب به وى تعلق نداشته و مقبره او در جاى دیگرى از حرم بوده است. در نتیجه عبدالمؤمن خان یکى از معتمدان خویش را مأمور نبش قبر جدید شاه تهماسب و انتقال استخوانهاى وى به بخارا کرد. آن مأمور که « دوستم بهادر » نام داشت استخوانهایى را از حرم در آورد و عازم بخارا شد اما در میانه راه یکى از ارادتمندان دولت صفوى وى را تطمیع و تشویق به بردن استخوانها به اصفهان کرد. او نیز پذیرفت و با رسیدن جسد به اصفهان، عامّه اهالى و امراى قزلباش با احترام به تشییع جنازه منسوب به شاه تهماسب پرداختند و آن را در امامزاده على دفن کردند.
به رغم آنچه گذشت، پس از آن که ازبکها توسط شاه عباس از خراسان بیرون رانده شدند، گروهى مدعى شدند که آن جسد دوم هم به شاه تهماسب تعلق نداشته و مدفن او جاى اَمن دیگرى در حرم رضوى است که همچنان مصون باقى مانده است (31).
قبورى که توسط ازبکها به عنوان مقبره شاه تهماسب حفر شده بود در صفّه پایین پاى حضرت رضا علیه السلام قرار داشت اما اکنون صفّه بالاسر حضرت محل قبر شاه تهماسب شناخته مىشود. مؤلف کتاب عالم آراى عباسى که ناظر و راوى اصلى وقایا بوده در پایان گزارش مشروح خود نوشته است: « این قضیه احتمال صدق و کذب داشت. اما بنا بر مصلحت وقت و شهرت بین الاعادى جانب تصدیق را جمع نمود. و بالفرض که صورت وقوع نداشته باشد... [ همان قدر ] که سبب سلب آن بدنامى از جسد مطهر آن حضرت شود » مقرون به صلاح و صدق است! (32).

11 ـ قبر میر میر على آمویه
زیارتگاهى مشهور به « قبر میر » که در گورستانى واقع در شرق محله قدیمى نوغان قرار داشته، در اوایل قرن حاضر خورشیدى تسطیح و تبدیل به فضایى آموزشى به نام « مدرسه قبر میر » شده است. مدرسه مزبور اکنون به صورت انبارى در آمده و در اختیار آموزش و پرورش خراسان است.
قبرمیر که مدفن فرد نسبتاً ناشناخته اى به نام « میر على آمویه » بوده، دست کم از سده دهم هجرى قمرى در شهر مشهد شهرت داشته است. در حدود سال 940 هجرى قمرى که بارویى براى شهر توسط شاه تهماسب صفوى احداث گردیده، چون یکى از دروازه ها در جوار قبر میر قرار گرفته به نام « دروازه میر على آمویه » خوانده شده است. این دروازه در شمال شرق شهر میان دو دروازه شمالى نوغان و جنوبىِ عیدگاه واقع بوده است. در سده دهم که هنوز خیابان مشهد و دو دروازه بالا خیابان و پایین خیابان توسط شاه عباس احداث نشده بود، راه سرخس از دروازه میرعلى آمویه آغاز مىشد، چنان که در سال 1006 قمرى که ازبکها پس از تصرف دهساله مشهد در صدد ترک این شهر بر آمدند از « دروازه میر على آمویه بیرون رفتند و به راه سرخس روانه شدند »(33).
در همان سالهاى اولیه قرن یازده قمرى مؤلف کتاب تذکره هفت اقلیم ضمن معرفى شهر مشهد تنها از مزار میر على آمویه به عنوان زیارتگاهى مهم یاد کرده و نوشته است: « در جوار شهر، مزار فیض آثار میرعلى آموست، که هر کس در آن مرقد سوگند به دروغ خورد هلاک گردد »(34). در سالهاى پایانى قرن دوازدهم دوره افشارى از قبر میر با عنوان « مشهد میر » هم یاد مىکرده اند، با این توصیف که « یک میدان اسب » با اصل شهر فاصله داشته است.
چون دروازه میر على آمویه محل حمل اقوام مهاجمِ اُزبک و ترکمان و افغان بوده، در زمان قاجاریه آن را مسدود کرده و مردم اعتقاد داشته اند که هرگاه این دروازه گشوده شود فتنه اى در شهر درمىگیرد! مردم مشهد این دروازه را « دروازه میرعلیمون » تلفظ مىکردند و هنوز افراد مسنِّ محله نوغان محل دقیق آن را مىشناسند(35). چون قبر میر و گورستان مجاور آن محلى محترم بوده، در قرون گذشته بزرگان دیگرى از اهالى مشهد نیز در همان محل دفن شده اند.

12 ـ پیر پالاندوز
مقبره یکى از عُرفاى شیعه مذهبِ « ذَهَبیه » به نام شیخ محمد المُقتدى کارندهى منسوب به قریه کارده مشهد مشهور به پیر پالاندوز، از زمره قدیمىترین زیارتگاههاى عرفانى این شهر است. این بنا در حاشیه کوچه شور در اوایل پایین خیابان قرار داشته و پس از انقلاب اسلامى به مناسبت توسعه حریم حرم تخریب و مجدداً بازسازى شده است. بناى اولیه در زمان سلطنت پدر شاه عباس سلطان محمد خدابنده به سال 985 قمرى ساخته شده است(36).
ذهبیه شاخه اى عرفانى از پیروان معروف کَرخى و نجم الدین کُبرى بوده اند که از سده هفتم قمرى به بعد شیوخى چون میر سید على همدانى، خواجه اسحاق خَتَلانى و سید عبدالله برزش آبادى پیشوایى این فرقه را بر عهده داشته اند. سید عبدالله که از اعقاب امام سجاد علیه السلام و نسل بیستم وى بوده عمده عمرش را در قریه بُرزش آباد مشهد گذرانیده و به سال 872 قمرى درگذشته و در همان روستا مدفون شده است. از زمان سید عبدالله به بعد پیروان وى خصوصاً به ذَهَبیه شهرت یافته و عمدةً روى به تشیّع نهاده اند(37). ششمین قطب سلسله ذهبیه پس از سید عبدالله برزش آبادى همین شیخ محمد کارندهى بوده است، چنان که در این باره گفته اند:

هم زختـلانى بـه عبدالله رسید
برزش آبادى است آن شاه جدید
شیخ رشید الدین بِدوازى دگـر
شیخ شاه اسفـرایینى برشمـر
شیخ حاجى محمد آمد شـاه کل
آن خبوشانى است یا بستان گل
شیخ غلامعلى دگـر من بعد او
شیخ تاج الدین حسین آمد از او
شیـخ درویش محمد کـارندهى
بود خفـاف آن شهنشـاه ولى

به اعتقاد مردم مشهد، شیخ محمد با این که از اقطاب و اولیاء الله بوده از طریق پالان دوزى یا پاره دوزى امرار معاش مىکرده و داراى کراماتى بوده است، بدین سبب به گور وى احترام مىگذارند و بدان اعتقاد دارند. بعضى هم گفته اند پیش از آن که پیر پالاندوز در این محل دفن شود یکى از عرفاى مشهور توس به نام ابونصر سرّاج در اوایل سده پنجم در آن جا مدفون شده است(38).

13 ـ گنبد سبز
گنبد سبز که نامش را از رنگِ گنبد خود گرفته، بنایى متعلق به دوره صفوى و مقبره یکى دیگر از عرفاى شیعه مذهب ذَهبیه در شهر مشهد است.
گنبد سبز اکنون در قلب شهر و مجاور ارگ سابق در خیابان آخوند خراسانى خاکى پیشین قرار دارد اما قبلاً در حاشیه جنوب غربى شهر و مجاور باره در کنار گورستانى به نام « میرهوا » میرهما واقع بوده است. این بنا داراى گنبدى فیروزه اى رنگِ متمایل به سبز، چهار ایوان و هشت ضلع مىباشد و در سالهاى اخیر توسط سازمان میراث فرهنگى مرمّت شده است. در زیر گنبد بنا کتیبه اى به خط ثلث وجود دارد که در پایان آن تاریخ 1058 قمرى نوشته شده است.
بنابراین گنبد سبز در زمان شاه عباس دوم صفوى 1052 ـ 1077 ق ساخته و یا تکمیل و تزیین شده است. بر روى گور داخل بنا لوحه اى سنگى نیز وجود داشته که هر چند شکسته اما این بیت در آن قابل قرائت است:

سال تاریخ ایـن خجسته بنا
بیت معمور قلب مؤمن دان

مصرع دوم بدون محاسبه کلمه « دان » برابر با 1036 قمرى، و با آن 1091 مىشود، که سال اول همزمان با سلطنت شاه عباس اول 996 ـ 1038 و سال دوم منطبق با زمان سلطنت شاه سلیمان صفوى 1077 ـ 1105 است. بنابراین گنبد سبز احتمالاً در سال 1036 ساخته و در سالهاى 1055 تا 1058 تکمیل و تزیین شده است در زمان قاجاریه بعضى از مردم مشهد اعتقاد داشته اند که فرد مدفون در گنبد سبز « شیخ مؤمن » نام داشته و در سال 904 فوت کرده است(39).
گرچه در قرن حاضر بعضى وى را محمد على مؤذن از شیوخ ذهبیه دانسته اند، (40) اما فرد مدفون در گنبد سبز را عموماً به نام « شیخ محمد مؤمن عارف استرآبادى » مىشناسند(41). این مقبره مورد توجه و زیارت مردم محلى مشهد، خصوصاً پیروان تصوف و عرفان است، موقوفاتى هم دارد که زیر نظر اداره اوقاف و امور خیریه ناحیه یک مشهد اداره مىشود.

14 ـ مقبره شیخ بهایى
مقبره عالم بزرگ شیعى عصر صفوى، بهاء الدین محمد عامِلى معروف به شیخ بهایى، تشکیل رواقى مستقل را در مجموعه حرم حضرت رضا علیه السلام داده است.
شیخ بهایى در سال 953 هجرى در بَعلبک لبنان ولادت یافته و در سن هفت سالگى به همراه پدر خویش به ایران هجرت کرده است. او عمده عمر فعّالش را در زمان سلطنت شاه عباس اول صفوى 996 ـ 1035 ق در ایران، خصوصاً شهر اصفهان، سپرى کرده است. شیخ در سال 1010 قمرى که شاه عباس فاصله اصفهان تا مشهد را پیاده پیموده او را همراهى کرد. چون وى زمانى در مشهد به تدریس اشتغال داشته پس از آن که در آخر سال 1030 هجرى در اصفهان در گذشته جسدش به مشهد منتقل و در جوار مَدرَسِ پیشینش مدفون شده است.
مَدرَس شیخ و مقبره وى در گوشه جنوب غربى صحن نو آزادى و شرق حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام واقع است. بناى فعلى مقبره در سالهاى 4 ـ 1323 خورشیدى احداث شده و شرح حال نسبتاً مفصل شیخ بر روى سنگ قبر نفیس وى و هم دیوارهاى مقبره او تحریر و حک شده است. ابعاد مقبره شیخ بهایى 10 در 30/10 متر و دیوارهاى آن آیینه کارى است. درِ مقبره هم از چوب گردوى منبّت کارى شده ارزشمندى است که همزمان با احداث بناى جدید ساخته شده است(42).

15 ـ گنبد حاتم خانى
گنبد حاتم خانى مقبره « حاتم بیک اردوبادى » و شامل رواقى در پایین پاى حضرت رضا علیه السلام در مشرق بقعه مطهر است. به نظر مىرسد پس از آن که شاه عباس صفوى در سفر پیاده سال 1010 خود به مشهد دستور گشودن درى از سمت پایین پاى بقعه مطهر را صادر و اجراى آن را عملى کرده،(43) احداث رواقهایى در آن سمت مورد توجه دولتمردان وى قرار گرفته است. در نتیجه گنبد حاتم خانى از آن زمان تا سال 1019 قمرى که حاتم بیک اردوبادى وزیر شاه عباس درگذشته احداث شده است. ابعاد گنبد حاتم خانى 30/7 در 5/13 متر و ارتفاع گنبد آن 6/11 متر است. این گنبد از زمره قدیمىترین رواقهاى دوره صفوى در حرم حضرت رضا علیه السلام است.

16 ـ گنبد الله وردى خان
بناى مشهور به گنبد الله وردى خان را سردار مشهور شاه عباس صفوى به عنوان مقبره خویش در شمال شرق گنبد حاتم خانى و شرق توحید خانه احداث کرده و از رواقهاى بسیار هنرى و ارزشمند حرم حضرت رضا علیه السلام است. ساختمان بنا در سال درگذشت الله وردى خان 1022 ق به پایان رسیده و خان در آن مدفون شده است(44). این رواق بنایى هشت گوش با هشت صفّه است. کمترین فاصله اضلاع رو به رو 57/8 و بیشترین آنها 30/12 است. ارتفاع گنبد از کف 9/16 متر مىباشد. دیوارهاى گنبد الله وردى خان با کاشیهاى نفیس رنگارنگى پوشیده شده است. این رواق در سالهاى 1340 تا 1347 خورشیدى مرمّت و رویه بیرونى گنبد آن با مس پوشانده شده است؛ به همین سبب ظاهراً کبوتران حرم از نشستن بر روى این گنبد پرهیز مىکنند در حالى که بر روى گنبد طلا مىنشینند. از گنبد الله وردى خان در دوره صفوى و نادرى عموماً به عنوان ضیافت خانه و محل صرف شربت استفاده مىشده است به جاى دارالضیافه(45).

17 ـ مقبره میرزا ابراهیم رضوى
میرزا ابراهیم رضوى که یکى از نُقباى سادات رضوى مشهد و از زمره واقفان بزرگ عصر صفوى در این شهر بوده داراى مقبره اى در مجاور کوهسنگى انتهاى خیابان دکتر بهشتى است. این بنا در سال 1047 قمرى در باغى مصفا به گونه اى ساخته شده که هم مقبره باشد و هم محل نماز. بدین سبب ایوان بنا و گنبد روى آن به دو بخش تقسیم شده است. نیمه شمالى که مجاور صحن واقع است به محل دفن میرزا ابراهیم اختصاص یافته و نیمه جنوبى که در قبله قبر قرار دارد ویژه برگزارى نماز احداث شده است؛ این بخش داراى محرابى است که در اطراف آن ابیات زیر نوشته شده است:

گردید مزیّن ایـن رواق از دو طرف
تا کـرد بنـایش خلـفِ شـاه نجف
یک نصف از آن مقبره گشت چو خُلد
آن نصف دگر مسجد با عزّ و شرف

* * *

ایـن عمـارت بـدور شـاه صـفى
به زمیـن آمـد از بهشـت نعـیـم
حـوض پیـش عمـارتـش گـویى
مـىدهـد یـاد کوثـر و تسـنیـم
گفت « فخـر » از براى تـاریخش
« عالمـست و مقـام ابراهیم »(46)

ایوان مقبره داراى 30/8 متر ارتفاع و 10/8 متر عرض است. عمق آن هم 60/11 مىباشد و در طرفین ایوان دو حجره دو اُشکوبه تعبیه شده است. در صحن مقبره تعدادى از علماى قرن اخیر خراسان مدفون هستند. این فضاى تاریخى ـ فرهنگى بر جاذبه هاى کوهسنگى مشهد افزوده است. مقبره و باغ آن به سادات رضوى مشهد تعلق دارد و ایشان عموماً به زیارت جّدِ واقف خود مىروند. بازدید از مقبره میرزا ابراهیم براى عموم آزاد است.

18 ـ مقبره شیخ حرّ عاملى
شیخ المحدثین محمد بن حسن، مشهور به حُرّ عاملى، از علماى بزرگ شیعى است که در سال 1033 قمرى در یکى از قراى جَبَل عامِل لبنان ولادت یافته و در چهل سالگى به مشهد آمده و در این شهر سکونت ورزیده است. وى مؤلف آثار بسیارى است، از این میان دو کتاب مشهور خویش به نامهاى « وسائل الشیعه » و « امل الآمل » را در سالهاى 1080 و حدود 1097 قمرى در مشهد تألیف کرده است. او در مشهد گذشته از تدریس در حوزه پررونق این شهر، مقامهاى قاضى القضاتى و شیخ الاسلامى را هم بر عهده داشته است(47). شیخ حرّ عاملى در سال 1104 هجرى قمرى در مشهد درگذشته و دریکى از حجرات تحتانى مدرسه میرزا جعفر مدفون شده است. درب ورودى مقبره شیخ مستقل از مدرسه میرزا جعفر اما در مجاور درب آن در ضلع شمالى صحن انقلاب تعبیه شده و پس از گذر از چند پلکان به فضاى سالن مانند مقبره وى در زیر زمین مىرسد. شیخ حرّ عاملى بعد از شیخ طبرسى و شیخ بهایى سومین عالم شیعى است که در مجموعه حرم حضرت رضا علیه السلام داراى مقبره ویژه است. عموم زائران حضرت رضا معمولاً از قبر شیخ هم زیارت مىکنند. فرزند شیخ محمد رضا نیز در کنار پدر خویش مدفون است.

29 ـ مقبره سعدالدین محمد وزیر
سعدالدین محمد که وزیر خراسان در نیمه دوم سده یازده قمرى و بانى مدرسه تخریب شده پایین پا سعدیه و واقف موقوفات کرامندى بر مدرسه هاى پایین پا و بالاسر بر آستان قدس بوده است، فروتنانه در کنار مدرسه پایین پا واقع در ضلع شرقى مسجد جامع گوهرشاد سر بر خاک نهاده و قبرش تا اوایل قرن حاضر بر جا و مورد احترام بوده است، اما از آن پس به سبب احداث تالار تشریفات آستان قدس رضوى و صحن موزه پهلوى، امام خمینى کنونى مقبره اش تسطیح و بى اثر شده است(48).
گرچه در شهر مشهد واقفان و بانیان خیّر بسیارى وجود داشته اند که گور اکثر ایشان در این شهر خصوصاً مجموعه حرم رضوى قرار داشته و در سده اخیر تسطیح و ویران شده است، اما سعدالدین محمد با نقشى که در احداث مدرسه هاى پایین پا و عباسقلى خان و مرمّت مدرسه بالاسر و عرصه وقف داشته از زمره مستحق ترین افرادى است که شایسته است زائران حرم حضرت رضا علیه السلام و اهالى مشهد نام وى را به فراموشى نسپرند.

20 ـ آرامگاه نادرشاه افشار
نادرشاه افشار که براى اولین بار شهر مشهد را مرکز حکومت ایران کرد، اولین مقبره خویش را در این شهر میان سالهاى 1145 ـ 1143 قمرى احداث و رقباتى را وقف آن نمود. وى پس از آن هم که در سال 1148 قمرى رسماً شاه ایران شد و بلافاصله در صدد فتح هند بر آمد، چون از سفر پر غنیمت مزبور بازگشت تصمیم گرفت مقبره دیگرى براى خویش در مشهد احداث نماید. بدین منظور اَمر کرد تا سنگهاى مرمر سیاهِ حجیم و سنگینى را از دهخوارقان آذربایجان به خراسان حمل کنند. بعضى از این سنگها که بیست تا شصت خروار وزن داشتند هزینه حمل هر مثقالشان یک و نیم مثقال نقره شد، بدان سبب سه قطعه از سنگهاى مزبور را « ایران خراب »،« عالم خراب » و « خراج عالم » نامیدند(49). این مقبره دوم ظاهراً در شمال « خیابان » و مقابل مقبره پیشین ساخته شد(50)، همان جایى که اکنون مقبره نادرشاه قرار دارد. وى بالأخره در سالهاى پایانى عمر در کلات نادرى هم بناى دیگرى مناسب مقبره خانوادگى احداث کرد عمارت خورشید اما عاقبت در هیچ یک از مقابر سه گانه مزبور به خواب ابدى فرو نرفت. سرِ او پس از قتلش در سال 1160 از قوچان به هرات فرستاده شد، جسد بىسرش هم که موقتاً در یکى از مقابر ساخته وى در مشهد مدفون شد بعداً توسط آغا محمدخان قاجار به تهران منتقل گردید تا امکان اهانت به آن براى قاجارها آسان تر شود. ضریح نفیس و گرانقدر یکى از مقابر او در شهر مشهد نیز در آغاز سلطنت چهل روزه سید محمد متولى، به عنوان جانشین شاهرخ نوه نادر در سال 1163 قمرى به حرم حضرت رضا علیه السلام منتقل شد(51).
بدین سان نادرشاه تا مدتها در شهر مشهد داراى مقبره اى نبود تا این که قوام السلطنه در اواخر عهد قاجار 1296 خورشیدى در محل یکى از مقابر ویران شده نادرى آرامگاه جدیدى براى وى ساخت(52) و استخوانهاى او را از تهران به مقبره مزبور حمل کردند. این بناى جدید که در محل فعلى آرامگاه وى قرار داشت مدتى بر پا بود تا این که انجمن آثار ملى ایران در سال 1335 خورشیدى درصدد بر آمد آرامگاهى مناسبِ شأن نادرشاه براى وى در همان محل مقبره ساخته قوام السلطنه احداث نماید. این کار از سال 1336 شروع شد و در سال 1342 به پایان رسید.
مقبره کنونى نادرشاه واقع در ضلع شمال غربى چهارراه شهدا نادرى سابق که پس از حرم حضرت رضا علیه السلام مهمترین موضع توریستى ـ تاریخى شهر مشهد تلقى مىشود، در باغى به مساحت 14400 متر مربع ساخته شده است. مقبره شامل سکویى دوازده پله اى، محل گور، پوششى خیمه مانند بر روى قبر، سکویى مرتفع در مجاور قبر با مجسمه نادرشاه سوار بر اسب و سه تن دیگر در پى او، یک غرفه فروش کتاب و دو تالار براى موزه است.
طراح بنا مهندس سیحون بوده و مجسمه ها را هنرمند فقید ابوالحسن صدیقى ساخته است. مصالح مقبره عمدةً از سنگهاى خشن و سخت گرانیت کوهسنگى مشهد است. بعضى از قطعات سنگ بسیار بزرگ انتخاب شده تا تداعى کننده مقبره دوم ساخته خود نادرشاه باشد. پوشش مقبره کاملاً به مانند چادر عشایرى است، که نادر در آن زاده و هم کشته شده است. پوشش دیوارهاى داخلى مقبره نیز از سنگهاى مرمر اُخرایى رنگ مراغه انتخاب شده تا قتل نادرشاه در داخل چادر را تداعى نماید. از موقوفات کرامند نادرى که از تصرف وقف خارج شده بود روستاى دهشک در مجاور شهر تابران توس احیا شده و در اختیار موقوفه نادرى قرار گرفته است(53) که احتمالاً به زودى از محل در آمد آن به بخشى از نیّات واقف بر سر قبر وى عمل خواهد شد.

21 ـ مقبره علیشاه افشار
علیشاه افشار در زمان حیات خویش مقبره با شکوهى در شمال حرم مجاور قبرستان قتلگاه براى خود و بستگانش ساخته، که بعداً تخریب شده است. وى در واپسین ماههاى زندگى به تاریخ ماه رمضان سال 1161 قمرى وقف نامه اى نوشته و موقوفات کرامندى را از مزارع و مستغلات شهر مشهد به مصارف مقبره خود اختصاص داده است. در وقف نامه مزبور، بناى قبر به صورت زیر معرفى شده است:
« مقبره فردوس اساس.... جهت مضجع خود... و نواب علیّه عالیه خورشید احتجاب... زینت سلطان بیگم ملقب به گوهر تاج بیگم... واقع در سر مزار میر ... »، که غرض از مزار میر ظاهراً مقبره سید فخرالدین از اعقاب امام سجاد علیه السلام و مشهور به قبر سبز در مجاور قتلگاه مىباشد. وى رقبات مهمى چون مزرعه امین آباد(54) و مزرعه گَونَدوک علیا در شهر مشهد و هفده مزرعه و رقبه دیگر از جمله ارداک و میان جوین و خادر را « بر مصارف مقبره رفیعه » مزبور و « رونق و انتظام » آن وقف کرده است؛ که خدمه آن عبارت بوده اند از دوازده حافظ قرآن، دو مؤذن، یک چراغچى، ده سقا، دو خادم، یک مستغلچى. با این شرط که چنانچه وجهى از در آمد موقوفات مزبور اضافه آید به مصلحت متولى و ناظر آن « ما بین ارباب استحقاق » تقسیم شود(55).
پس از تخریب مقبره علیشاه و حیف و میل موقوفات آن، مقبره کوچکى براى وى در قبرستان قتلگاه ساخته شده است. با احداث فلکه حضرت و خیابان طبرسى 1308 ـ 1312 خورشیدى مقبره علیشاه در ابتداى خیابان طبرسى واقع شده و در سال 1314 تجدید بنا شده، که شامل ساختمانى آجرى بوده است. این بنا هم هنگام توسعه حریم حرم در سالهاى پس از انقلاب اسلامى تخریب شده، لذا خاندان وى جسد علیشاه را به گورستان عمومى بهشت رضا منتقل کرده و در یک مقبره خانوادگى دفن کرده اند.
اینک بخشى از موقوفات علیشاه احیا شده و از محل درآمد آن کارهاى خیر فرهنگى ـ دینى جالب توجهى در شهر مشهد انجام مىشود.

22 ـ مقبره عباس میرزا و دیگر دولتمردان قاجار
در دوره قاجار دولتمردان فراوانى اعم از والیان خراسان و متولیان آستان قدس و دیگر رجال براى خویش در حرم حضرت رضا علیه السلام گورجایى تدارک دیده و در نهایت هم سر در خاک این آستان نهاده اند. عباس میرزا فرزند و ولیعهد فتحعلیشاه قاجار که در سال 1247 قمرى حکمران شرق ایران و والى خراسان گردید، در سال 1249 درگذشت و در رواق دارالحفاظ مدفون شد(56). از آن پس تا اواخر عهد قاجار تعداد کثیرى از دولتمردان قاجارى در رواقهاى پیشین حرم دفن شده اند، که فهرست نام برجسته ترین آنها را مؤلف مطلع الشمس نقل کرده است (57). اما از میان این همه دولتمرد مدفون کمتر کسى مانند دولتمردان عهد صفویه براى خویش گنبدخانه و رواقى نو ساخته است، در نتیجه قبور ایشان جایى ویژه و قابل توجه را در حرم حضرت رضا علیه السلام به خود اختصاص نداده تا قابل ذکر باشند.
همچنین دانشمندان و علما و رجال فراوان دیگرى در صحنها و رواقهاى حرم حضرت رضا علیه السلام مدفون هستند که نام بعضى از آنها را مؤلفین کتب ویژه آستان قدس رضوى ذکر کرده اند(58). تعداد سرشناسان این مدفونین به قدرى است که کتابهاى مستقلى در معرفى آنها ضرورت یافته است. اما از این میان عمده ترین مدفونینِ حرم همانهایى هستند که رواقى ویژه را به خود اختصاص داده اند، چون شیخ بهایى، حرّ عاملى، شاه تهماسب، الله وردى خان، حاتم بیک اردوبادى؛ که شرح حال و مشخصات قبورشان ذکر شد.

23 ـ مقبره کلنل محمد تقى خان پسیان
کلنل محمد تقى خان پسیان، افسر میهن پرست ایرانى که در زمان ولایت قوام السلطنه در خراسان فرمانده ژاندارمرى این ولایت بود، در سال 1300 خورشیدى به سبب مخالفت قوام با وى به دست کردهاى شمال خراسان کشته شد و جسدش ابتدا در باغ نادرى و بعداً در همان سال به اَمر قوام السلطنه در گورستانى واقع در بیرون دروازه سراب دفن گردید. اما در سال 1331 خورشیدى، زمان نخست وزیرى دکتر مصدق، مردم میهن پرست خراسان جسد کلنل را با احترام و تشییع رسمى از گورستان مزبور به مقبره نادرشاه منتقل کردند. در سال 1336 که قرار بر تخریب مقبره فرسوده نادرى و احداث بنایى نو گرفت جسد کلنل از داخل مقبره به گوشه باغ نادرى منتقل شد تا پس از اتمام بنا در کنار جسد نادر به خاک سپرده شود. اما بعداً چنین نشد و جسد کلنل در همان گوشه باغ باقى ماند(59). تا سال 1380 گور وى سنگ قبرى عادى داشت اما در آن سال به مناسبت هشتادمین سال شهادت وى یادمان گونه اى بر سر گورش ساخته شد. بر لوحه جدید یادمان کلنل چنین نوشته شده است:
« محمد تقى خان از میهن پرستان جوان و پرشور ایران بود. در سال 1309 هجرى در تبریز متولد شد و در سال 1324 به تهران آمد و پس از پنج سال تحصیل در مدرسه نظام به درجه سلطانى رسید و پس از آن در جنگ معروف به مصلى روسها را شکست فاحشى داد و صیت شهرت و لیاقت او از مرزهاى ایران گذشت. در سال 1335 هجرى به آلمان رفت و در سال 38 پس از بازگشت به فرماندهى ژاندارمرى خراسان در دولت مشیرالدوله رسید. در ذیحجه سال 1339 آزادى خواهان خراسان به رهبرى کلنل قیام کردند. این قیام که براى کسب استقلال ایران بود توسط رؤساى عشایر و به تحریک قوام السلطنه و سپاهیان دولتى ایران مورد هجوم قرار گرفت و کلنل پسیان که او را در شمار مردانى چون جلال الدین خوارزمشاه و لطفعلى خان زند مىدانند در زد و خورد با اکراد بجنورد در جعفرآباد قوچان به خدعه کشته شد. »

پروردگارا

آنی و کمتر از آنی

مدیران میانی

را

به خودشان وامگذار!



پ.ن: پدرمان را درآوردند با این قوانین مندرآوردی ژله ایِ دائم التغییرشان!